سفارش تبلیغ
صبا ویژن

  پایان غربت شیعه خواهد آمد

پنج شنبه 90/4/23 11:0 ع
 

یا ربّ
با رحلت رسول خدا ، غربت و مظلومیت شیعه طلوع غمبارش را با دستان بسته آغاز کرد... 
شمشیری زهر آلود فرق نخستین و مظلومترین امام شیعه را بوسه زد در حالیکه اندک یاران وفادارش چاره ایی جز سکوت و صبر نداشتند .
چند روز بعد ، پیکر بیجان امام غریب شیعه تیر باران شد درحالیکه پیروانش جز سکوت و شکیبایی راه دیگری ندیدین. 
پس از اندی ، در اوج غربت و مظلومیت سر امام ما را از قفا بریدن و شیعیانش چه جانانه جان را فدا نمودند و آنان که ماندن راهی جز صبر و سکوت نیافتن.
شبانه ، امام پیر و کهنسال ما را با دستان بسته کشیدند و بردن ، با مظلومیت به شهادت رسانیدن و یارانش  صبر کردند و سوختن .
روزی که منتظر بودن تا امام را در سینه بفشارند ، پیکر بی جانی را از دارالاماره بیرون آوردن و گفتند : هذا امام الرافضیون !!! چه آتشی را در سینه حبس کردند ، و باز هم صبر ... 
پیکر امام جوان ما را سه روز و سه شب زیر آفتاب سوزان نگه داشتند تا سایه بانش بالهای پرندگان باشد .صبر و سکوت. 
و مکرر تکرار شد این داستان غربت شیعه و چه وسعتی یافت دریای صبر و سکوت شیعه .
کار که به اینجا رسید گویا صبر به پیشگاه  الله  بی قرار شد 
دستور غیبت صادر شد ... 
و اکنون 1400 سال از غیبت گذشته !! امام ما هنوز دستور ظهورندارد ! چرا ؟؟ 
و 1400 سال است که یارانت صبر میکنند و شکیبایی .گاه در میدان جنگ با دشمنانت پیروز می شوند و رستگار و گاه که از سنگر تقوی برون شدن، در میدان فتنه کشته شدند و خار.
روزگار غریبی گشته است! 
دخترانمان هراج بازارهای دید­های ناپاک و پسرانمان دخترنما !
غیرت و حیا چه واژه های غریبی گشته است !
پدرانی که از فرزان خویش در هراسند !! داستان کدامین فصل دین است ؟ 
همه داد عدالت میدهند و عدالت داد بی عدالتی! 
و چه غریب  و مظلوم گشته است دین خدا در میان جماعتی ...
اما این یک روی سکه است و قسمتی تلخ و سیاه از واقعیت موجود
یا بن الحسن سوگند به الله و به عزتش ! نخواهیم گذاشت داستان غربت پدرانت تکرار شود. 
صبر را می بوسیم و کنار می گذاریم و به همه مظلومیت و غربت شیعه پایان ابدی می دهیم. 
نخواهیم گذاشت  تار مویی از سرت ، تکان نا بجایی بخورد .
چونان زنان و مردان دست از جان شسته در مقابل نیزه و گلوله ها سینه هایمان را سپر هر بلایی خواهیم کرد .
یا بن الحسن چه جشنی ، چه شوری ، چه خوشی چشمانمان در نبودن اماممان سیلاب روان اشک است و سینه هایمان آتش فشان در حال انفجار. 
یابن الحسن نه تاب فراق تو داریم و نه توان دیدن فتنه های دگرسینه ها به درد آمده است از نگاه ها از زبانهایی که بیهود می چرخند تا کلامی زهر آلود را بر سینه دوستانت بنشانند که:
کجاست این آقای شما ؟!!!

مولای من ، سینه بی تاب میشود ، چشم به دیدن اشک مشتاق میشود ، و امید در سینه شعله میکشد که : 
او خواهد آمد ، اندکی صبر ...

یابن الحسن ، مولای ما !
نیم نگاهی به سینه پر از درد و اندوه یارانت کن.
به او که در میان دوستان ، دوستی نمی بیند و جز درب  صبر و شکیبایی درب دیگری نمی یابد.
عجل یا مولای



  به قلم : غلامحسین افشردی

  سخن :  


: لیست کامل یاداشت های این وبلاگ :

99/9
شوفاژ
شهادت هنر مردان خداست ...
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 10
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 9
پاسداری
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است8
شنبه / 9بهمن / 1361
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است7
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 6
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 5
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 4
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 3
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 2
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است
[همه عناوین(152)][عناوین آرشیوشده]