سلام ...
سال 34 ، توی محله قدیمی تهرون ، (میدون خراسون ) همزمان با سالروز تولد امام حسین علیه السلام ، هفت ماهه ، به دنیا آمدم ، اسممو غلام حسین گذاشتن دو سالم بود که با مامان و بابا مشرف شدیم کربلا ...
از همون بچگی با بابا میرفتیم مسجد محل ، عضو فعال هیئت نوباوگان محبان الحسین بودم ، پای سخنرانیهای دکتر بهشتی می شستیم ، یادش بخیر ... خدا هممونو رحمت کنه ، شما رو هم به راه راست هدایت ...
توی دبیرستان مروی سال 54 دیپلم ریاضی گرفتم ، بعدشم رشته دامپروری از دانشگاه ارومیه قبول شدم ...
از همون اول به مطالعات مذهبی و بحثای سیاسی علاقمند بودم و هروقت فرصتی پیدا میشد برا دوستام سخنرانی میکردم ... تو دانشگاه هم همه منو به عنوان یه چهره مذهبی و اهل بحث های سیاسی میشناختند ، بعضی وقتها هم با استادا ، حسابی بحثای سیاسی میکردم آخرشم بعد از حدود یه سالو نیم اخراج شدیم ... چراش بماند ...
وقت سربازیمون بود ، سال 56 بعد از دوره آموزشی به پادگان جلدیان نقده ایلام اعزام شدم ... اونجاهم اونقدر سخنرانی های مذهبی و سیاسی راه انداختم تا بلاخره از پادگان جدام کردند و راننده یه افسر جزء شدم ...
شادی روحم صلوات ...
به قلم : غلامحسین افشردی
99/9
شوفاژ
شهادت هنر مردان خداست ...
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 10
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 9
پاسداری
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است8
شنبه / 9بهمن / 1361
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است7
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 6
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 5
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 4
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 3
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 2
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است
[همه عناوین(152)][عناوین آرشیوشده]