یاربّ
همه فرمانده ها در پایگاه سپاه سوسنگرد جمع شده بودند، منم وضو گرفته بودم و داشتم آستین لباسمو مرتب می کردم .
آقای ناصری رو دیدم ، گفتم حاج آقا چطوری؟ گفت: الحمدالله
زدم روی شانه اش و بی مقدمه گفتم :
آقای ناصری حیفه تا زمانی که جنگ هست، ما شهید نشیم، حیفه . یه کاری بکن که شهید بشی .
پرسید : حسن آقا ، چه باید کرد؟
گفتم : دو تا راه داره ، یکی خلوص و دیگری تلاش و کوشش . این دو تا رو خوب انجام بدیم، شهید می شیم. بهت بگما، بعد از جنگ معلوم نیست سرنوشت ما چی می شه و عاقبت مون به کجا ختم می شه . بهترین عاقبتی که می تونیم به دست بیاریم، اینه که شهید بشیم.در شرایط شهادت، همه چیز سعادته
چند روز بعد با شهادت متولد شدم ...
عبارت و کلمه جشن تولد همیشه برایم یادآور این مهم است که :
نبودم و تو هستم کردی
نیستی بودم و تو خلقم کردی
یاربّ
از روز ازل با ولای علی و اولادش تو آشنایم کردی
می شد که در سیاهی کفر باشم و بی خبر از محبت دوستانت، آنچنان که امروز بسیارند
نمی دانم به کدامین سبب در نور ولایت غوطه ورم کردی
یاربّ هرگز و هرگز شکر این نعمتت میسر نخواهد بود
دوستت می دارم
به قلم : غلامحسین افشردی
99/9
شوفاژ
شهادت هنر مردان خداست ...
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 10
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 9
پاسداری
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است8
شنبه / 9بهمن / 1361
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است7
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 6
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 5
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 4
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 3
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 2
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است
[همه عناوین(152)][عناوین آرشیوشده]