یاربّ
سلام ؛ ...
دکل ابوذر برگزار می کند.
در آستانه شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
دکل ابوذر به همت "حسن باقری" مراسم سوگواری "ام ابیها" را بر گزار می نماید .
قدم بر چشمانمان نهاده و شرف حضور پیدا نمایید .
سلام ؛ ...
به مراسم سوگواری و عزاداری حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) خوش آمدید.
وصیت حضرت زهرا (علیها السلام) به حضرت علی (علیه السلام)م
گفتش که یا علی بکن از خود بـحل مرا
گفت ای عزیز جان،مکن از خود خجل مرا
گفتا مرا به گِـل کن و آبی زدیده پاش
گفتا چکار بی تو، این آب و گل مرا
گفتا مر ز دل مبر و یاد کن ز من
گفتا بلی اگر نرود با تو دل مرا
گفتش که متصل به قیامت شد این فراق
گفتا قیامت است غمت،متصل مرا
گفتش بدی که دیده ایی از لطف درگذر
گفت ار گذارد این الم جان گسل مرا
برگشا مهر خموشی از زبانت ای بقیع
جای زهرا را بگو با زائرانت ای بقیع
دیده ی گریان ما را بنگر و با ما بگو
در کجا خوابیده آن آرام جان ، ای بقیع
لطف کن، گم کرد? ما را نشان بده
بشکن این مهر خموشی از زبانت، ای بقیع
گر دهی بر من نشان از قبر زهرا تا ابد
برندارم ز خاک آستانت، ای بقیع
گفت مولا راز این مطلب مگو با هیچ کس
خوب بیرون آمدی از امتحانت، ای بقیع
گر نداری اذن از مولا که سازی بر ملا
لااقل با ما بگو از داستانت، ای بقیع
فاطمه با پهلوی بشکسته شد مهمان تو
ده خبر ما را از حال مهمانت ، ای بقیع
آرزو دارد به دل "حسن" که صاحب الزمان
بر ملا سازد راز نهانت، ای بقیع
مادرا! می آیم و حق تو را احیاء می کنم
دشمنانت را یکایک خوار و رسوا می کنم
از خدا اذن ظهورم را تقاضا کن که من
عقده های قلب پر خون ترا وا می کنم
بهر عشّاقی که مرغ روحشان پر می زند
گِرد قبر مخفی ات، قبر تو را پیدا می کنم
روضه ایی جانسوز می خوانم کنار قبر تو
چشم عشاق ترا از گریه دریا می کنم
من طبیب دردهای بی علاجم، غم مخور!
پهلوی بشکسته ات را هم مداوا می کنم
صدای ناله ایی جان سوز و محنت بار می آید
مگر این ناله از بین در و دیوار می آید
عجب دود از سرای وحی بالا رفته وز آنجا
صدای ناله و ضرب در و مسمار می آید
صدای گریه طفلان حیدر از غم زهرا
درین تاریک شب با ناله های زار می آید
گرفته دست به پهلو بشکسته یکی خاتون
علی مرتضی را یک نفر غمخوار می آید
فرا دارید گوش ای دوستان از تربت زهرا
بگوش جان صدای حیدر کرار می آید
علی مرتضی اینک پی دیدار می آید
به دیوار و در بیت الشرف مانده است آثاری
که خون از دیده "حسن" از این آثار می آید
به قلم :
غلامحسین افشردی
سخن :