غبار چادر زینب برای ما کافی است
«به نا امیدی از این در مرو، امید اینجاست /
فزونتر از عدد قفلها، کلید اینجاست»
بفرمایید، به محفل جشن میلاد زینب کبری(س) بفرمایید... خوش آمدید...
سلام دوستان خوبم
خوش امدید
عکاس خانه دکل ابوذر تقدیم می نماید. قسمت تخست
دوستانی که دوست دارن فیلم ببینند تشریف بیارند؛ البته نقش اصلی خودم هستما!
بفرمایید از خودتون پذیرایی کنید، محفل بی ریاست تعارف نکتید...
حواسم هست چیکار می کنیدا...
در این قسمت موزیک داریم؛ صدای خودم ، حرف دل خودم
عکاس خانه دکل ابوذر تقدیم می نماید . قسمت دوم
دست خط خودم
کتابهایی که با موضوع من نوشته شده اند
خداییش ما که اونور کلی حال کردیم، حضرت آقا ازمون تعریف کردند. خدایا شکرت...
حالا وقتشه که بهم هدیه بدید
زود باشید برام بخونید،...
منم به موقش تلافی می کنما
برای شادی روحت صلوات بفرست
خواستی لال از دنیا نری؛ یکی هم برای من بفرست
پی نوشت1: روز تولدم (25 اسفند) مصادف با ایام شهادت مادرم بود نمی خواستم تولد بگیرم ولی وقتی قرار شد روز میلاد حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) جشن بگیریم، موافقت کردم.
پی نوشت2: ما اینجا شمعی خاموش نمی کنیم؛ روزی که خدای مهربان نعمت هستی را بر من بخشید و مرا از تاریکیهای نیستی به نور هستی راه داد، ابدا نوری را خاموش نمی کنم.
و البته هرگز از سبک زندگی غربی الگو نمی گیرم.
پدری مهربان روز تولد فرزاندانش را به شکرانه گلهای زیبایی که خدای مهربان به او عنایت کرده روزه می گرفت و شکرگذاری می کرد!
پی نوشت3: ما اینجا چاقویی را در سینه کیکی فرو نمی کنیم تا پس از آن در شادی این کار بی خود و بی هیچ پشتوانه فرهنگی ، دست بزنیم و شاد باشیم. تلاش می کنیم قلبی رنجور و نیازمند را شاد کنیم.
پی نوشت 4: پوستر های دکل ابوذر را در اندازه بزرگتر از اینجا برداشت کنید.
همه با هم دست به دعا بر می داریم و برای ظهور امید دلهای خسته
صادقانه دعا می کنیم...
شما دوستانم را به خدای بزرگ و مهربان می سپارم
سربلند زندگی کنیم
غبار چادر زینب برای ما کافی ست
***
سرشار از ترانه ی یک رود جاری ام
امروز در نهایت امّیدواری ام
احساس میکنم که به دریا بدل شدم
احساس میکنم که بر این خاک جاری ام
یک لحظه شادمانم و یک لحظه غرق اشک
لبخند ناگهانی ابر بهاری ام
با دست خالی آمده ام محضر شما
رحمی کنید بر من و بر این نداری ام
دست دلم دخیل پر چادر شماست
بانو چه دیدنی است من و بی قراری ام
یک عمر دوستدار حسین تو بوده ام
حتماً به این دلیل تو هم دوست داری ام
فانی ولی به لطف شما جاودانه ایم
خدمتگزار بانوی این آستانه ایم
از روشنای عرش طلوعی دگر رسید
حوریه ای دوباره به شکل بشر رسید
این بار چندم است که در باغ اهل بیت
طوبای فاطمیِّ علی را ثمر رسید
بانو تو آمدی و به شام سیاه ما
از فیض گام های تو نور سحر رسید
امشب خود خدا به علی هدیه میدهد
تو آمدی و زینت قلب پدر رسید
تو آمدی که دور برادر بگردی و
اینگونه شد مدار فلک را قمر رسید
تو آمدی به خاطر تنهایی حسین
یعنی برای کرب و بلا همسفر رسید
ما با حسین شور تماشا گرفته ایم
امشب میان زینبیون جا گرفته ایم
خورشید صبح گاهی بامت حسین بود
بعد از دو هفته ماه تمامت حسین بود
هر دفعه که برادرت از راه میرسید
از فرط شور و شوق سلامت حسین بود
یک راستای نور وجوده تو زینب است
نوری که در مسیر امامت حسین بود
ساده ترش شد اینکه نوشتیم زینب و
دیدیم در حقیقتِ نامت حسین بود
در ذیل خطبه های فصیحت مورخان
آورده اند تکه کلامت حسین بود
در خانواده ای که واژه ی برخاستن علی است
از کودکی تو ذکر قیامت حسین بود
خواهر اگر توئی و برادر اگر حسین
نادیده ام برادر و خواهر در عالمین
حتی اگر که مدح تو را صد کتاب کرد
کی میشود فضائل تان را حساب کرد
چشم من آن گلی که به حسرت شکفته است
باید به لطف گام تو گل را گلاب کرد
حتی بیان نام تو اعجاز میکند
این اسم سیئات مرا هم ثواب کرد
هر حاجتی که پیش خداوند برده ام
گفتم به حق زینب و او مستجاب کرد
آیینه ی تمام قد حجب فاطمه
خورشید را طلوع رخت در نقاب کرد
ای خواهر کریم مدینه فقیر را
یک گوشه از کرامتت عالی جناب کرد
تو آسمان ترینی و بالا تر از تو نیست
ای خانمی که هیچکس آقاتر از تو نیست
ای لحن خطبه های تو شیواتر از همه
مضمون جمله های تو گویاتر از همه
تعریف داغ در نظرت جور دیگری ست
ای کربلا به چشم تو زیباتر از همه
حتماً تمام واقعه را خوب دیده ای
ظهری که بود جای تو بالاتر از همه
اما کسی ندید که نفرین کنی چرا
ای آن که ربنای تو گیراتر از همه
ظهری که سی هزار نفر بود و یک نفر
افتاده بود زخمی و تنهاتر از همه
ظهری که در هجوم به گودال تیر و تیغ
پیچیده می شدند و معماتر از همه....
....این بود که تنش به چه جرمی کفن نداشت
بر روی خاک بود و سری در بدن نداشت
شاید که ارث تو پیغمبری نبود
در شام و کوفه روی تو خاکستری نبود
پس هاله ی نور تو آنجا چه کاره بود؟
راوی دروغ گفته سرت معجری نبود
بانو قسم به خون دهان برادرت
بزم شراب جای چنین خواهری نبود
با تو بنای گریه و زاری نداشتم
اما اگر که مادرتان بستری نبود
امروز با نفس زدنش خون نمی گریست
دیروز اگر جسارت میخ در نبود
جاری شده ست خون دل از دیده ترم
آمد دوباره فاطمیه و ای وای مادرمتو بــــرا ی خلـــقت حــوا بــه دنـــــیا امدی
پس تو پیــش از حــــضرت دنیــــا به دنیا امدی
اشک با تو از دل زهـــــرا تولد یافته است
مــــادرت دریــــــا خودت دریــــــا به دنیا امدی
جای زمــــــزم عشق از زیــر قدمهایت شـکفت
بانــــوی بانی بــــــاران تـــــــا به دنـــیا امـدی
بعــــد تو ضــــرب المــــثل شد دختـران بابائی اند
زین ســـبب تو زیــــــنت بــــابـــا به دنیا امدی
تو در اغــــوش حسینت خــنده ات گل می کند
پس به خــــاطر خـــواهی ارباب دنــــــیا امدی
گریـــــه کـــــمتر کن ســــلام زینب قلب صبور
تو بـــــرای روز عــــــــاشورا به دنـــــیا امـــدی
دارد از امـــــروز کـــــــار خانه یــــادت می دهد
مادر خــــانه پس از زهــــرا به دنـیا امدیخدا به هیبت یک زن فرود می آید
و نسل سینه زنان به وجود می آید
و زن اگر که توئی ما کداممان مردیم ؟!!!
اگر تو روح زنی زن پرست میگردیم
دوباره طرح تو در ذهن من مجسم شد
برایم آیه ی توحیدی ات مسلم شد
در آسمان عدم دو سه قطره از اشکت
به خاک پست نبودن چکید و آدم شد
شب تولد تو گریه بر حسینم چیست؟!
گمان کنم که از امشب ، شب محرم شد
تو ظهر فاجعه یک لحظه چشم خود بستی
زمین برای اهالی چونان جهنم شد
غروب کرب و بلا عشق شد پراکنده
و بعد با زدن نبض تو منظم شد
تو گریه دار ترین شعر شاعران غمی
تو عمق آخر دریای بی کران غمی
تو هر چقدر غمی باز شکل لبخندی
و با شکوه تر از قله دماوندی
تو از غزل بوجود آمدی ترانه شدی
تو اوج مرثیه بودی و جاودانه شدی
تو فاطمه ، تو علی ، تو پیمبری بانو
تو مجتبی ، تو حسینی تو محـــشری بانو
تو انتشار شمیم نجیب شب بوها
سحر که شد تو اذان معطری بانو
برای اهل صفا آن دو رکعت جسمی
که از هزار رکعت با صفا تری بانو
بیا و آخر این شعر را خودت بنویس
برای اینکه خودت حرف آخری بانو
به قلم : غلامحسین افشردی
99/9
شوفاژ
شهادت هنر مردان خداست ...
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 10
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 9
پاسداری
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است8
شنبه / 9بهمن / 1361
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است7
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 6
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 5
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 4
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 3
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 2
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است
[همه عناوین(152)][عناوین آرشیوشده]